لباس بابا
عزیزم یه روز مامان جون یه لباسی آورد وگفت لباسای باباته منم زود پوشیدم تنه تو و این عکسارو گرفتم ...
نویسنده :
مامان
20:18
عروس
13ماهه
راه رفتن عزیز دلم
پسرم روز تولدت ایستادن رو یاد گرفتی و این عکسایی که گذاشتم 2 روز بعد تولدته که داری راه میری ...
نویسنده :
مامان
19:38
اولین تولد نفسم
نفس من این اولین تولدته که با فامیل ها و دوستان برات جشن تولد گرفتم یادت نرفته که تولد من هست راستی بابا برات لپ تاب گرفته ...
نویسنده :
مامان
19:25
10ماهه
9ماهه
خرگوشک من همون روزی که وارد 9ماهه گی شدی مامان جونت داشت به تو غذا میداد که متوجه شد که داری دندون در میاری و قاشق رو به دندونات میزد صدا چیک چیک میومد من خیلی خوشحال شدم خرگوشه مامانی وقتی دو تا دندونات کامل در اومدن کمر مامان جون رو گاز گرفتی و من به لبات چسب زدم ...
نویسنده :
مامان
19:01