9ماهه
خرگوشک من همون روزی که وارد 9ماهه گی شدی مامان جونت داشت به تو غذا میداد که متوجه شد که داری دندون در میاری و قاشق رو به دندونات میزد صدا چیک چیک میومد من خیلی خوشحال شدم خرگوشه مامانی وقتی دو تا دندونات کامل در اومدن کمر مامان جون رو گاز گرفتی و من به لبات چسب زدم ...
نویسنده :
مامان
19:01
6تا8ماهه
5ماهه
فندق من الان 5 ماهه شدی و با عمو؛مامان جون و باباجون ومن رفته بودیم مشهد چون بابایی کار داشت نتونست با ما بیاد ولی تا مارسیدیم مشهد بابایی تحمل دوریمونو نداشت وآنا رو برداشت و اومدن مشهد و راه برگشت از راه شمال اومدیم وخیلی بهمون خوش گذشت این عکسای 5 ماهگیت و عکس مشهد ات هست ...
نویسنده :
مامان
18:47
هندوانه
هندوانه ی شیرین من چه زیبا شده گلم اینجا هم 4 ماهه هستی خیلی دوست دارم جونم ...
نویسنده :
مامان
18:34
2ماهگی
ناز مامان این عکسا هم دوران 2 ماهگیت هستن که مهسا به قول خودش داره لولوقتو درمیاره ...
نویسنده :
مامان
18:30
اتاق
بندناف
ناز مامانی بند نافت تو 5 روز اول تولدت افتاد و من هنوز که 3 سالته نگه داشتمش و نمیدونم حالا کجا بندازم ...
نویسنده :
مامان
17:48
ختنه کردن پسرم
پسرعزیزتر از جانم نزدیکای چهل روزگیت بود که تورو با بابابزرگ و مامان بزرگ و خودم بردیم بیمارستان واسه ختنه کردن من تحمل گریه تورو نداشتم بخاطر همین من رفتم حیاط بیمارستان بعد یکمی که اومدم دیدم بغل مامان جون هستی فدات بشم خیلی درد داشت؟؟؟؟؟ بعد اومدیم خونه روز 10 حلقت اوفتاد. اینم از عکس ختنه پسر جونم و برقه مراقبتش ...
نویسنده :
مامان
17:38