آیهان نفس مامان وبابا

فندق من الان 5 ماهه شدی و با عمو؛مامان جون و باباجون ومن رفته بودیم مشهد چون بابایی کار داشت نتونست با ما بیاد ولی تا مارسیدیم مشهد بابایی تحمل دوریمونو نداشت وآنا رو برداشت و اومدن مشهد و راه برگشت از راه شمال اومدیم وخیلی بهمون خوش گذشت  این عکسای 5 ماهگیت و عکس مشهد ات هست   ...

هندوانه ی شیرین من چه زیبا شده گلم اینجا هم 4 ماهه هستی خیلی دوست دارم جونم ...

ناز مامان این عکسا هم دوران 2 ماهگیت هستن که مهسا به قول خودش داره لولوقتو درمیاره ...

نفس مامان اینم عکس های اتاقت ...

ناز مامانی بند نافت تو 5 روز اول تولدت افتاد و من هنوز که 3 سالته نگه داشتمش و نمیدونم حالا کجا بندازم ...

پسرعزیزتر از جانم نزدیکای چهل روزگیت بود که تورو با بابابزرگ و مامان بزرگ و خودم بردیم بیمارستان واسه ختنه کردن من تحمل گریه تورو نداشتم بخاطر همین من رفتم حیاط بیمارستان بعد یکمی که اومدم دیدم بغل مامان جون هستی فدات بشم خیلی درد داشت؟؟؟؟؟ بعد اومدیم خونه روز 10 حلقت اوفتاد. اینم از عکس ختنه پسر جونم و برقه مراقبتش ...

...

...

سلام پسر کوچولوی خودم امیدوارم الان که این مطالب وعکسای نازتو میبینی حالت خوب باشه پسرعزیزم خداروز تولد مامانی تو رو به من هدیه داد تو مثل مامانی روز 21 اردیبهشت بدنیا اومدی و جهان رو با اومدنت شاد کردی. پسر گلم من وقتی فهمیدم تو رو حامله ام خیلی خوشحال شدم و گفتم که این پسر ناز  خودمه و اسمشو میخوام آیهان بزارم معنی اسمت یعنی:پادشاه  ماه عزیز دلم تو در بیمارستان امیرالمومنین ساعت9:30صبح بدنیا اومدی واینم اولین عکست تو بیمارستانه ...